English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (619 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outwear U بیشتر دوام کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outlive U بیشتر دوام اوردن
outlived U بیشتر دوام اوردن
outlives U بیشتر دوام اوردن
outliving U بیشتر دوام اوردن
lasts U دوام کردن
wear U دوام کردن
last U دوام کردن
lasted U دوام کردن
wears U دوام کردن
to stand out U دوام یاایستادگی کردن
stand out U دوام اوردن ایستادگی کردن
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
outdare U تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
add insult to the injury <idiom> U [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
outstand U بیشتر تحمل کردن
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
outwork U بیشتر کار کردن از
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
have half a mind <idiom> U احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
as if to add insult to injury <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
filling out U [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
subsistance U دوام
short-lived U بی دوام
subsistence U دوام
short lived U بی دوام
of short continuance U کم دوام
endurance U دوام
life U دوام
lives U دوام
gaseous U بی دوام
continuity U دوام
continuance U دوام
abidance U دوام
lastingness U دوام
durability U دوام
durante U دوام
senectitude U دوام
perpetuity U دوام
permanence U دوام
short life U کم دوام
perdurability U دوام
toughness U دوام
resistance U دوام
incessancy U دوام
loughness U دوام
permanencies U دوام
flimsier U بی دوام
weaker U کم دوام
weakest U کم دوام
permanency U دوام
weak U کم دوام
flimsiest U بی دوام
weaknesses U کم دوام
quick fading U بی دوام
stability U دوام
flimsy U بی دوام
substance U دوام
strengths U دوام
memnetary U کم دوام
strength U دوام
substances U دوام
limit fatigue stress U حد دوام
standing U دوام شهرت
viable U قابل دوام
lasted U دوام داشتن
stock-car U قدرت و دوام
last U دوام داشتن
lasts U دوام داشتن
lastingly U بطور با دوام
ruggedization U با دوام سازی
persistence U دوام ماندگاری
stock car U قدرت و دوام
fugitive U بی دوام زودگذر
fugitives U بی دوام زودگذر
viability U قابلیت دوام
contiguous U پیوستگی دوام
weaknesses U سست کم دوام
persistency U دوام سماجت
holdouts U دوام آوردن
stock-cars U قدرت و دوام
rated fatigue limit U حد دوام نامی
weak U سست کم دوام
soft goods U کالاهای بی دوام
nondurable goods U کالاهای بی دوام
holdout U دوام آوردن
fallal U چیزبی دوام
perennate U دوام یافتن
perennate U دوام اوردن
it had a short life U کم دوام بود
weakest U سست کم دوام
horary U بی دوام زودگذر
fugacious U بی دوام زودریز
endurance limit U حد دوام مصالح
brittle U بی دوام زودشکن
weaker U سست کم دوام
life cycle U چرخه دوام
producer durable equipment U تجهیزات با دوام تولیدی
semiannual U دارای دوام شش ماهه
falderal U چیزبی بهاوبی دوام
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
last U دوام داشتن طول کشیدن
lasted U دوام داشتن طول کشیدن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
lasts U دوام داشتن طول کشیدن
ruggedize U محکم وبا دوام ساختن
run U دوام یافتن ادامه دادن
to stand the test U برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test of time U برای مدت زیاد دوام آوردن
galleta U چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
to have stood the test of time U برای مدت زیاد دوام آورده باشد
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
static economy U اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
use testing U ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
rather U بیشتر
furthering U بیشتر
for the most part U بیشتر
furthers U بیشتر
further U بیشتر
it is mostly iron U بیشتر
principally U بیشتر
furthered U بیشتر
as early aspossible U هر چه بیشتر
more U بیشتر
the more better the best U هر چه بیشتر
the more U بیشتر
mainly U بیشتر
large adv U بیشتر
more than U بیشتر از
as much as possible U هر چه بیشتر
mostly U بیشتر
more and more U هی بیشتر
oddson U بیشتر محتمل
in the main U بیشتر اصلا
nine times out ten U بیشتر اوقات
multichannel U با بیشتر از یک کانال
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
hypercard U یات بیشتر
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
surviver U بیشتر عمرکننده
by superir wisdom U با خرد بیشتر
rather ... than U بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
more and more U بیشتر ازبیشتر
major U بیشتر اعظم
majored U بیشتر اعظم
majoring U بیشتر اعظم
most of them U بیشتر انها
the most that i can do U بیشتر انها
most people U بیشتر مردم
the many U بیشتر مردم
better part U قسمت بیشتر
outshine U بیشتر درخشیدن
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
further information U آگاهی بیشتر
outshone U بیشتر درخشیدن
outshining U بیشتر درخشیدن
no more U نه دیگر [بیشتر]
outshines U بیشتر درخشیدن
better U نیکوتر بیشتر
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
outsit U بیشتر نشستن از
outstand U بیشتر ایستادن
over crowding U بیشتر باشد
to overcomein number U بیشتر بودن از
so many menŠso many minds U عقیده بیشتر
no longer U نه بیشتر [زمانی]
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
ahead U دارای امتیاز بیشتر
norther U بیشتر بطرف شمال
outwalk U بیشتر راه رفتن از
extensive cultivation U کار وسرمایه بیشتر
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
overlive U بیشتر زنده بودن از
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
outvotes U بیشتر رای بردن از
outvoted U بیشتر رای بردن از
outvote U بیشتر رای بردن از
outlasts U بیشتر طول کشیدن از
outlasting U بیشتر طول کشیدن از
outlasted U بیشتر طول کشیدن از
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
outlast U بیشتر طول کشیدن از
outbids U بیشتر توپ زدن از
outbidding U بیشتر توپ زدن از
outbidded U بیشتر توپ زدن از
outbid U بیشتر توپ زدن از
roundabout production U تولید با کارائی بیشتر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com